جدول جو
جدول جو

معنی عادت داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

عادت داشتن
معتاد به انجام کاری بودن
تصویری از عادت داشتن
تصویر عادت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
عادت داشتن
(گَ تَ)
خو گرفتن به چیزی: چنان دانم که بسیار خوردن عادت داری. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
عادت داشتن
خوگر بودن معتاد بودن
تصویری از عادت داشتن
تصویر عادت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طاقت داشتن
تصویر طاقت داشتن
توانایی داشتن
بردباری داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عار داشتن
تصویر عار داشتن
ننگ داشتن، شرم داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاد داشتن
تصویر یاد داشتن
به خاطر داشتن، بلد بودن، آگاه بودن، از بر داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست داشتن
تصویر راست داشتن
راست دانستن، راست پنداشتن، باور کردن سخن کسی، راست کردن
نظم و ترتیب دادن، سر و سامان دادن
برابر ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادت دادن
تصویر عادت دادن
کسی را به انجام مرتب کاری واداشتن
فرهنگ فارسی عمید
(خوی / خی تَ تَ)
مشکل بودن و دشوار بودن. (ناظم الاطباء). سخت بودن
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
فرمان بردن. گوش بر فرمان داشتن: بیکدیگر مشغول شوند، و همگان طاعت تو دارند. (فارسنامۀ ابن البلخی)
لغت نامه دهخدا
(جُ تَ)
دشمنی کسی را در دل نگاه داشتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از عار داشتن
تصویر عار داشتن
ننگ داشتن از عار آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادت دادن
تصویر عادت دادن
بکاری یا چیزی خوگر ساختن معتاد ساختن آموخته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاد داشتن
تصویر یاد داشتن
بخاطرداشتن مقابل فراموش کردن، بخاطر سپردن، آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاجت داشتن
تصویر حاجت داشتن
نیازیدن نیاز داشتن احتیاج داشتن نیاز داشتن نیازمند بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست داشتن
تصویر راست داشتن
نظام دادن، استقامت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارادت داشتن
تصویر ارادت داشتن
سر سپرده بودن اخص و دوستی و عقمندی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداوت داشتن
تصویر عداوت داشتن
دشمنی داشتن مخامصه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادت برداشتن
تصویر عادت برداشتن
ترک عادت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعت داشتن
تصویر طاعت داشتن
فرمان بردن گوش بر فرمان کسی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاقت داشتن
تصویر طاقت داشتن
تاب داشتن کاوستن قدرت داشتن توانایی داشتن، تحمل داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادت برداشتن
تصویر عادت برداشتن
((~. بَ تَ))
ترک عادت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حاجت داشتن
تصویر حاجت داشتن
((~. تَ))
احتیاج داشتن، نیازمند بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عار داشتن
تصویر عار داشتن
ننگ داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
متعادل بودن، برابر بودن، یکسان بودن، هم سنگ بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تحمل داشتن، تاب آوردن، بردبار بودن، مقاوم بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
احتیاج داشتن، نیاز داشتن، نیازمند بودن، آرزوداشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از عادت دادن
تصویر عادت دادن
Acclimate, Accustom
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مبارک بودن زمان برای شروع کار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از عادت دادن
تصویر عادت دادن
акклиматизировать , приучать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عادت دادن
تصویر عادت دادن
akklimatisieren, gewöhnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عادت دادن
تصویر عادت دادن
акліматизувати , привчати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عادت دادن
تصویر عادت دادن
aklimatyzować, przyzwyczajać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عادت دادن
تصویر عادت دادن
aclimatar, acostumar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عادت دادن
تصویر عادت دادن
aclimatar, acostumbrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی